سوال مهم در برندسازی شخصی این است که ویژگی منحصر به فرد شما چیست؟
طبیعتاً همه آدمها از یسری خصوصیت و ویژگیهای خاصی برخوردار هستند که به اندازه کفایت، توی قسمتهای قبلی بهش پرداختم. حالا نکتهای که توی این گام مهمه (هرچند مجدد توی قسمتهای بعدی باز باهاش کار داریم) اینه که باید دقیقاً بدونی کدوم ویژگی و خصیصهای که داری، منحصر به فرده.
ممکنه الان سؤال کنی که خب اینو که قبلاً انجام دادی، پس چرا الان دوباره باید اجراش کنی؟ توی جواب دو تا نکته رو باید بهت بگم. نکته اول راجع به این موضوعه که گامهای برندسازی شخصی کاملاً بهم مرتبط هستن. یعنی ممکنه الان یه کاری رو توی تمرین هات انجام بدی، چند ماه بعد برگردی و بهش رجوع کنی پس لطفاً تعجب نکن از این موضوع.
اما نکته دوم، خیلی مهم و حیاتیه. تموم ویژگیهایی که راجع به خودت نوشتی با هدف این موضوع بوده که بتونی یه شناخت خیلی خوبی از خودت پیدا کنی. اما این گام هدفش یه چیز دیگست. باید یه گزینه خیلی جذابی رو پیدا کنی تا بتونی به مخاطبات ارائه بدی. اصطلاحاً بهش میگیم پیشنهاد استثنائی فروش.
خب الان قصد ندارم اینجور مسائل رو بصورت تئوری و با اسامی عجیب و غریب عنوانش کنم. میخوام خیلی راحت بهت بگم که باید یکاری (یا کارهایی) انجام بدی که مخاطبت از با تو بودن کیف کنه. مثالش رو راجع به خودم میگم. از نظر خودم، من 2 تا گزینه جذاب واسه مخاطب هام دارم (البته طبق گفته خودشون هم جذاب بوده)، اولیش اینه که تیم من کامله. یعنی تمام قسمتهایی که یه فرد واسه برند شدن نیاز داره رو میتونم واسش فراهم کنه که از مجموعه خودم بیرون نره (البته به غیر از حوزه روانشناسیش که قبل از اومدن پیش من، دوستان باید حتماً برن).
دومین ویژگی که حس میکنم واسه مخاطب هام جذابه، اینه که دوستان و علاقمندان و دانش پذیرانی که پیش من میان و طرح بسیار جذابی داشته باشن، بصورت رایگان بهشون مشاوره میدم و به نوعی توی کار آیندشون، باهاشون شریک میشم. این ویژگیها از حس دوست بودن و همراه بودن با مخاطب هام که حس میکنم بارزترین خصوصیتم هست نشئت میگیره.
اینها یه نمونه از هزاران نمونهای هست که میشه توی این حوزه مثال زد. مثلاً یه مورد دیگه میتونه راجع به خدمات بعد از اتمام کارت باشه. یا مثلاً انجام یسری اقداماتی که برای تو آورده مالی نداشته باشه یا مثلاً ایجاد ارتباطات جذاب برای افراد و هزاران پیشنهاد دیگه ای که میشه عنوانش کرد.
اما لطفاً یه نکته رو از حرفام حتماً برداشت کن. من مسئلهای که بهش خیلی توجه کردم این بوده که کاری که به عنوان پیشنهاد استثنائی فروش قراره انجام بدم با اون ویژگی که از نظر خودم، واسم جذابتره هماهنگ باشه. قطعاً اگه من ویژگی مد نظرم این نبود که همراه با مخاطب هام باشم، به هیچ عنوان نمیتونستم پیشنهاد فروش خودم رو عملیاتی کنم یا حداقلش اینه بعد از یه مدتی جا میزدم و خسته میشدم اما چون با ذات خودم و ویژگی خودم تناسب داشت، باهاش کیف میکنم و انجام میدم.
تو هم قطعاً و حتماً باید به همین صورت با این قضیه برخورد کنی. شاید یه پیشنهادی از نظر خودت فوق العاده جذاب باشه اما با خصوصیاتت سازگار نیست، پس لطفاً انجامش نده چون اولاً احتمال زیاد نمیتونی دووم بیاری و ثانیاً حالت مصنوعی به خودت میگیری. در صورتی که چند بار من تاکید کردم و توی ادامه کتاب بازهم تاکید میکنم که واسه اینکه برند بشی، راهی نداری جز اینکه خودت باشی. راهی نداری جز این که اصیل باشی. نمیتونی مصنوعی باشی و انتظار برند شدن داشته باشی.
مطلب بعدی که لازمه بهت بگم یه تفاوتی است که بین شخصیت و ویژگی وجود داره. ما شخصیت رو به چیزی میگیم که درون خودمون وجود داره. مثل درونگرایی یا برونگرایی، مهربانی یا پرخاشگری و موارد شبیه به این که تقریباً به طور ثابت همراه ما بودن و هستن اما ویژگیهای ما، اون چیزایی هستن که بشدت به دنبال بدست آوردنشون هستیم. مثل صداقت و مهربانی. در واقع این دو بعد تشکیل دهنده ابعاد ما هستن.
نکته آخری که باید عنوانش کنم موردی هست که متاسفانه زیاد دیدم. متاسفانه بعضی دوستان پیش من که میان، میبینم مثلاً چقدر صدای خوبی داره اما اعتماد بنفس استفاده ازش رو نداره یا مثلاً قدرت تحلیل خوبی داره اما بلد نیست ازش استفاده کنه یا مثلاً ویژگی خاصی داره اما به دلایل مختلف (از جمله عدم اعتماد بنفس) نمیتونه ازش بهره ببره. عزیزانی که با این معضل روبه رو میشن کم کم اون ویژگی منحصر به فردشون که میتونست تبدیل به یه پیشنهاد فوق العاده بشه رو از دست میدن. پس مهمتر از داشتن یه ویژگی، قدرت و مهارت استفاده ازش هست.
بدون دیدگاه