چشم انداز برند شخصی شما چیست؟
من دلم میخواد بتونم تا سال 1413، یک درصد از جمعیت کشورم رو به سمت ایجاد برند شخصی، هدایت کنم. این جملهای که خوندی، چشمانداز من بوده از حدود 2 سال پیش. مبنای کارم رو هم روی 80 میلیون جمعیت ایرانی گذاشتم یعنی چیزی حدود 800 هزار نفر. در واقع تعدادی که خیلی سخته اما دست یافتنیه.
کلاً تعریف چشمانداز چی هست؟ خیلی راحت بهت بگم اون چیزیه که توی رویات میبینی. اون چیزیه که دلت میخواد هر لحظه و هر مکانی همراهت باشه. حالا ممکنه جایگاه اجتماعی باشه، ممکنه پول باشه، ممکنه سطح تحصیلات باشه یا هر چیز دیگه ای. بعضی از اساتید میگن چشمانداز یه چیزی باشه که سخت (با این قسمتش موافقم) و تا حد زیادی دست نیافتنی باشه (کامل با این قسمتش مخالفم). دلیلشون هم اینه که همیشه آدم باید یه انگیزهای واسه ادامه دادن مسیر خودش داشته باشه پس چشمانداز باید دست یافتنی باشه اما نه در کوتاه مدت.
من معتقدم که چشمانداز باید یه اتفاق خیلی سختی باشه اما نمیشه آدمها رو مجبور به این کار کرد. ممکنه یه نفری چشم اندازش یه خونه و یه ماشین باشه. (خیلی با چشم اندازهای مالی موافق نیستم اما منع هم نمیکنم)، اومدیم و اون فرد توی قرعه کشی بانک سال بعد هر جفتشو برد و نخواست که چیز جدیدی رو به عنوان چشمانداز داشته باشه. ما نمیتونیم آدم هارو مجبور به حرکت کنیم. توقع ما از زندگی باهم فرق داره. یه نفر از ما دوس داره چیزی رو به عنوان چشمانداز لحاظ کنه که واقعاً سخت باشه. مثلاً دوس داره توی کره مریخ زندگی کنه. یه نفر دیگه هم هست که دلش میخواد افق زندگیش یه خونه و ماشین و یه درآمد ثابت باشه. خب چه عیبی داره؟ مگه هدف ما از برندسازی شخصی این نیست که کاری کنیم آدمها با زندگیشون کیف کنن؟ مگه چیزی جز اینه که باید کاری کنیم حال دلمون خوب باشه؟ پس اول از همه باید به آرمانهای بقیه احترام بذاریم. اگه چشمانداز من ارتقاء کیفیت زندگی مردمم هست دلیل نمیشه به کسی که آرمانش بحث مالی هست خرده بگیرم. اگه کسی آرمانش دفاع از مملکتش هست، نباید از آرمان من انتقاد کنه.
پس واقعاً چیزی که نهایت آرزوت هست رو یادداشت کن. سعی کن از یه خط یا نهایتاً یه پاراگراف بیشتر نشه. فقط کافیه چشم هاتو ببندی و تصور کنی که تو چه جایگاه و موقعیتی قرار بگیری واست لذت بخشه؟ از کوچیک یا بزرگ بودنش هم نترس. حتی اگر بهش هم رسیدی فکر نکن حق نداری دیگه چشمانداز بذاری. هر سری میتونی به روز کنی چشم اندازت رو (البته مرتبط باشه نه اینکه هر سری از یه شاخه بری سراغ شاخه دیگه ای).
دیگه توی دنیا از مایکروسافت بالاتر نداریم که. سالهای اولش که کار میکرد یه چشم اندازی گذاشت برای خودش که هر خونه، یک کامپیوتر و خیلی وقت پیش بهش رسید، حالا دیگه نباید چشم اندازی تعریف کنه؟ قطعاً که تعریف میکنه. پس این کار رو طبق موارد و مثالهایی که زدم بنویسش.
نکته آخرم توی این قسمت رعایت چنتا موضوعه: اولاً سعی کن چشم اندازت قابل اندازه گیری باشه (تا اونجا که میشه)، دوما بهتره که واسش یه حدی از نظر تعداد سال مشخص کنی و سعی کن بیش از 20 سال نشه و سوما اینو در نظر داشته باش که تمام اهداف و برنامههایی که قراره واسه خودت بچینی، مطابق این چشمانداز هست. پس واقعاً به همون اندازه که واسه انتخاب شغلت وقت گذاشتی، واسه این موضوع هم وقت بذار تا حقیقتاً اون چیزی بشه که باید بشه.
بدون نظر