تعاریف و مقدمه ای بر برندسازی شخصی
محمدرضا منتظرالقائم
دانشجو دکتری مدیریت بازرگانی
در یادداشت های قبلی دوران هایی که بر سر راه برندسازی شخصی وجود داشت، را بررسی کردیم. در این مسیر دریافتیم که برندسازی شخصی، به شکل و حالت امروزی، چیزی در حدود 20 سال است که رخ نمایی می کند.
حال در این یادداشت قصد داریم که تا در ابتدا تعاریفی که در خصوص برندسازی شخصی موجود است و عنوان شده است را با هم مرور کنیم و پس از آن نوبت به بررسی مقدمه ی بر برندسازی شخصی را می رسد.
برندسازی، درواقع، یک “قدرت نرم” است. همانند اصول برندسازی محصول، برندسازی اشخاص هم بسیار مهم است. همه ما می دانیم این که صرفاً مدرک تحصیلی، تجربه یا عناوین شغلی میتوانند موجب موفقیت فرد شوند، تصور درستی از بازار کار نیست. خواهناخواه برندسازی و قدرت نرم بر همه ابعاد زندگی روزمرهمان تأثیرگذار است؛ زیرا در محیط کاری و تخصصی بسیار مهم میشود، که دیگران راجع به ما و توانمندی ما چه فکر میکنند. برند مجموعهای از تعریفها و خاطرات مشتریان و اطرافیان از ماست که نوع نگاه اطرافیان درباره ما را شکل میدهد. درواقع برند مجموعه ویژگیهای منحصربهفرد است که به کسبوکار و روابط آن با جامعه معنا میدهد.
در تعریف دیگری که شاید بهترین و جالب ترین تعریف برندسازی شخصی به شمار رود، جف بیزوس مدیرعامل شرکت آمازون برندسازی شخصی را این گونه تعریف می کند که: برند شخصی شما، آن چیزی است که افراد بعد از بیرون رفتنتان از اتاق، پشت سرتان می گویند.
در تعریف دیگری نیز آمده است که برندسازی شخصی به معنی ایفای یک نقش فعال در مسیر شغلی و زندگی فردی مان است. اینکه ما یاد بگیریم چگونه خود را در بازار برای رسیدن به حداکثر مزایا جایگاه سازی کنیم. پس اگر خودمان را برند نکنیم شخص دیگری در حوزه کاریمان، ادراک بهتری در ذهن بقیه ایجاد می کند و از ما موفق تر خواهد شد و به زبان ساده تر او جای ما را میگیرد.
بنابراین با بررسی این تعاریف که مطرح شد، می توانیم چند بعد ثابت را به خوبی تجزیه و تحلیل کنیم. اول آنکه اشاره به شناخت ویژگی درونی خودمان و تعیین مسیرمان اشاره دارد. اما نکته دوم و بسیار حائز اهمیت آن است که بصورت کامل بایستی دایره ارتباطات خودمان را گسترش دهیم تا دیگران بتوانند از توانایی ما آگاهی کافی و کامل را داشته باشند.
در ادامه به مقدمات حوزه برندسازی شخصی خواهیم پرداخت.
اگر امروز کسی که در زمینه ای که تخصص، توانمندی و مهارتی که داریم به ما مراجعه نمیکند باید خودمان را مقصر بدانیم چرا که ما احتمالاً هیچ کارت دعوتی برای کسی ارسال نکردیم.
برند شخصی مقولهای است که به ما می آموزد تا اولاً توانمندی های خود را بشناسیم و سپس آن را به مخاطبین خود عرضه کنیم. احتمالاً تا زمانی که به دنبال ارتقای شغلی، شغل جدید یا تغییر حرفه نباشیم، فکر میکنیم برند شخصی اهمیتی ندارد و این طرز فکر اشتباه است.
یکایک ما انسانها از برند برخوردار هستیم. برندی که بر پایه خصلت ها، گرایش ها، فعالیت ها، دوستان، فامیل، شکل ظاهری، داراییها و مهارتهای حرفهای ما شکل می گیرد. دوست داشته شدن و مورد احترام بودن ما تا حد زیادی ریشه در برند ما دارند.
مدیریت برند شامل دو بخش استراتژیک و اجرایی است استراتژیک به این معنا که میخواهیم برند خود را در کدام زمینه به خصوص شاخص سازیم و اجرایی یعنی آن که برای انتقال آن به میان مخاطبان چه اقداماتی را باید به انجام رسانیم.
نکته ای که کمتر شاید به آن پرداخته می شود و اشتباه بسیار رایجی بین ما است، آنست که تصور می کنیم برندسازی شخصی، برای خودمان است. در صورتی که این موضوع غلط ترین تصور ممکن است برند شخصی ما در واقع به این معنی است که ما باید تلاش بکنیم تا بتوانیم ارزش هایمان را برای مخاطبمان روشن و مشخص کنیم.
علت ناکامی بسیاری از افراد با استعداد و دارای تخصص و مهارت بالا در کشور ما آن است که آنها نتوانستند از اهرم برندینگ شخصی به منظور استفاده از مهارت و عرضه خود به بازار استفاده کنند. کشورهایی مثل ما که ۶ دهه پیش با صدای نهضت برندسازی در جهان بیدار نشدند هم اکنون به عنوان تولید کنندگان و عرضه کنندگان محصولات و خدمات بی هویت شناخته می شود.
برند شخصی نشان دهنده یک انرژی واقعی و بالقوه قدرتمند به منظور شناخت و مدیریت استعداد های فردی است. برندینگ شخصی یک خیابان دو طرف است. برند شخصی قدرتمند باید به یکی از افرادی که با آن ارتباط برقرار می کنند نتایج احساسی قابل تصور انتقال دهد. دیگران باید هنگام مواجه شدن با برند شخصی ما از آن لذت و رضایت خاطر دریافت کنند.
بدون نظر