برندسازی شخصی چه مزیت هایی دارد؟
معمولاً سؤال دومی که راجع به هر موضوعی بوجود میاد اینه که چرا ما باید این کارو انجام بدیم؟ واسه جواب این سؤال، لازمه محاسن انجام برندسازی شخصی رو توضیح بدم.
- اولین دلیلی که باید برندسازی شخصیت رو انجام بدی اینه که بهت کمک میشه خودت باشی. یعنی چی؟ توضیحش در عین راحتی، سخته. معمولاً بیشتر افراد سعی میکنن توی محیط کارشون یه وجهه دیگه از خودشون رو نشون بدن. یعنی اون چیزی که واقعاً هستن، رو نشون نمیدن (همگی نه اما درصد قابل توجهی اینطوری هستن). خب دلیلش چیه؟ دلیلش اینه با محیط کارشون و شاید کارشون احساس راحتی نمیکنن.
این نکته رو بذار کنار تاکیدی که من از اول این کتاب داشتم و اونم رفتن به سمت علاقه شخصیته. مگه میشه آدم عاشق کارش باشه، کارش با شخصیتش هماهنگ باشه اما با کارش احساس غریبی بکنه؟ طبیعتاً هرچقدر بری به سمت علاقت، بری به سمت عشقت، بری به سمت مسیری که واسه اون ساخته شدی، به خودت داری نزدیک میشی. دیگه لازم نیست واسه کسی نقش بازی کنی. دیگه لازم نیست واسه بدست آوردن دل کسی، خودت رو تغییر بدی. میشی نسخه اصلی خودت. میشی اونی که خودت از دیدنش کیف میکنی، نه اونی که واسه بقیه میسازی و حتی واسه خودت هم ناشناختست.
یه مثال کوچولو بزنم. فکر کن من با این حوزه کاری که داشتم کیف نمیکردم، فکر کن خوشم نمیومد ازش. اون وقت واسه نوشتن همین کتاب، میگشتم جملات قلمبه سلمبه پیدا کنم. این یعنی چی؟ یعنی من خودم رو برای راضی کردن تو باید تغییر میدادم. اما الان اینی که میخونی، خودِ خودمم. همون زبونی که توی سخنرانی هام صحبت میکنم. همون زبونی که با کارفرماها و مدیران و دوستانی که تحت مشاورم هستن، صحبت میکنم. اتفاقاً بیشترین لذت رو دارم از نوشتن این کلمات میبرم چرا؟ چون لازم نیست نقش بازی کنم، لازم نیست ادا در بیارم. من دلم میخواد همه شما منو به عنوان یه دوست و همراه بدونید تا یسری القابی که تنها کاری که میکنه، ایجاد فاصله بین من و شماست.
از نظر خودم همین یدونه دلیل کافیه تا همه آدمها بیان به سمت این که برند خودشون رو شکل بدن اما آیا همین یه دلیل بود؟ خیر دلایل خیلی زیادی وجود داره که در ادامه به بررسی چند موردش میپردازم.
- دلیل دوم بیربط به موضوع اول نیست. وقتی برندسازی شخصیت رو شروع کنی، نا خود آگاه بیشتر دیده میشی. (یه نکته رو لطفاً در نظر بگیر، منظورم از دیده شدن شهرت نیست، منظورم اینه توی حوزه کاری خودت روز به روز بیشتر شناخته میشی) خب این دیده شدن خودش هزار تا حسن داره. یکیش اینه مخاطبایی که در به در دنبال بدست آوردنشون بودی، کم کم خودشون جذبت میشن.
حسن دومش اینه کم کم میری به سمت این که از بین مخاطبات گزینش کنی. حسن سومش اینه که احتمال زیاد درآمدت خیلی بالاتر میره و مواردی شکل این. حالا چه ربطی به مورد اول داشت؟ طبیعتاً اگه توی هر کاری خودت نباشی و ادا در بیاری، مخاطبات میفهمن و کم کم ازت دور میشن اما هر چقدر خودت باشی و باهاشون صادقانه رفتار کنی، نه تنها خودشون، که خیلی از اطرافیانشون هم جذبت میشن. (این حرفها که دارم میزنم به هیچ وجه شعار نیست، هم نمونه خارجیش هست هم نمونه داخلیش و از همه مهمتر تجربه شخصی خودمه).
بنابراین برندسازی شخصی یکی از دستاوردهایی که برات داره، اینه که به صورت آهسته اما پیوسته مخاطبات بهتر و راحتتر جذبت میشن و بقیش هنر خودت و تخصصته که اون ها رو نگه میداره. پس انتظار از کسی نداشته باش که مخاطباتو واست نگه داره. فقط و فقط خودتی که میتونی اون هارو واسه خودت نگه داری.
- دلیل سوم هم مربوط به مورد اوله (کلاً تا آخر کتاب همه چیز رو مربوط به این بدون که برند شخصی خوب وقتی شکل میگیره که تو خودت باشی، یه آدم اصیل نه یه آدم جعلی). این مورد نقطه ضعف خیلی از ماست. به زبون خیلی ساده بگم هر چقدر بتونی برند شخصی خودت رو ارتقا بدی، به همون میزان اعتماد بنفست هم بیشتر میشه چرا؟
تصور کن روز به روز به مهارتهای تخصصیت اضافه بشه، تصور کن روز به روز توجهها بهت بیشتر بشه، تصور کن روز به روز احتمالاً درآمدت بالاتر بره. آیا اینها دلیل خوبی برای افزایش اعتماد بنفس نیست؟ اگر باز هم جوابت منفیه یه دلیل میارم که دیگه روش حرفی نتونی بزنی. آدمهایی که عدم اعتماد به نفس دارن، معمولاً بخاطر کارها یا اقداماتیه که باید انجام بدن اما واسه اون کار ساخته نشدن. اما وقتی کاری که انجام میدی تخصصت باشه، توش راحت باشی، بهت احترام گذاشته بشه (هم بخاطر صادق و خالص بودنت هم بخاطر تخصصت)، درآمدت هم بهتر بشه و از همه مهتر نخوای نقش بازی کنی، پس چه دلیلی واسه عدم اعتماد بنفست میمونه؟
منظورم این نیست که توی کارها استرس نمیگیری. از قضا استرس اتفاقاً واسه بعضی از کارها مفید هم هست. (البته به حد و اندازش) چون یه هیجانی بهت وارد میکنه و از نظر خودم هروقت توی هرکاری یه استرسی داشتم، یعنی اون کاره واسم خیلی جذاب و مهم بوده. پس این نوع استرس اتفاقاً از نظر من خیلی هم شیرینه (البته عذرخواهی میکنم از تمامی اساتید حوزه روانشناسی اگر توی کارشون دخالت کردم اما خب چیزی بود که از نظر خودم درست بود)
- این مورد یکی از بهترین دلایل انجام برندسازی شخصه. اسم کوتاهش میشه افزایش اعتبار اما توی جمله و پاراگراف و صفحه و کتاب نمیشه توصیفش کرد. من هر چقدر راجع به اعتبار و افزایش اون صحبت کنم کمه. اصلاً بریم یکم جلوتر متوجه میشی اگه برندسازی شخصی رو بخوام توصیفش کنمف بهترین توصیف واسش میشه اعتبار. چرا؟
اولاً تعداد زیادی از مخاطبات، تو رو میشناسن (اونم نه شناختن عادی، بلکه یه شناختن خوب) ثانیاً هر چقدر اعتبارت افزایش پیدا کنه، میتونی ارتباطهای بهتر و موثرتری بگیری. خلاصه من هرچی از این اعتبار و ارتباطات بعدیش واست بگم کمه. هر چند به موقعش راجع به ارتباطات توضیحات کافی رو بهت میدم.
یکی دیگه از محاسن افزایش اعتبار واست، وفادار شدن مخاطباته. جالبه بدونی توی دنیای امروز، همه برندها تمام تلاششون رو میکنن تا برسن به همین نقطه. نقطهای که مخاطباشون، بشه یه مشتری وفادار. حالا چرا انقدر این موضوع مهم شده؟ من خلاصه چند موردش رو بهت میگم.
مشتری وفادار کلاً نسبت به برندی که بهش وفاداره، حرف منفی رو قبول نمیکنه. یعنی اگه مخاطبت، نسبت بهت وفادار شد، بدون کل عالم هم راجع بهت بد بگن، احتمال اینکه نظرش رو نسبت بهت عوض کنه خیلی کمه.
مورد بعدی اینه که مشتری وفادار، حاضره بخاطرت با بقیه بحث کنه. چیزی که دارم میگم حرف گزاف نیست. واقعاً بعضی از مشتریهای وفادارت، حاضرن بنفع تئ با بقیه بحث کنن. کما این که خود من راجع به یکی دو نفر، با بقیه بحث میکنم و تحت هر شرایطی (حتی بعضی جاها بدون منطق) ازشون دفاع میکنم.
مورد بعدی اینه که مشتری وفادار بشدت واسه تو سود آوری داره (چه اعتباری چه ریالی). این مدل مشتریها انقدر ازت تعریف میکنن که هم اعتبارت میره بالا و هم انقدر مخاطب جدید بهت معرفی میکنن که سود بیشتری کسب میکنی، اما بشرطی که واقعاً مخاطب وفادارت رو بشناسی، بهش احترام بذاری و هر کاری که تو حوزه کاریت از دستت بر میاد رو واسش انجام بدی. خلاصه کلام اینکه به عنوان یه دوست ببینیش.
- 5. مورد بعدی ایجاد یه شبکه گسترده است با فعالیت خیلی کم. اگه برند شخصیت قدرتمند نباشه، مجبوری واسه ایجاد ارتباط و شبکه، خودت رو دست کم بگیری. ممکنه خیلی از آدمهایی که بنظرت واسه ارتباط خوب هستن، بهت وقت ملاقات هم ندن. اما اگه برند شخصیت رو روز به روز بهبود بدی، بدون اینکه بخوای انرژی خاصی مصرف کنی، آدمها رو واسه ارتباط به خودت جذب میکنی.
یه نکته باحال توی این قضیه اینه که توی ملاقاتهایی که داری، دیگه آدم کوچیک جمع نیستی. بقدر کافی هم اعتماد بنفس پیدا کردی، هم اینکه به اندازه کافی جدی گرفته میشی. پس در واقع با کارهایی که انجام میدی، داری به صورت خیلی نا محسوس شبکه خودت رو هم گسترش میدی (به زبون خودمونی بخوام بگم اینه که میشی اون آدمی که باید به بقیه وقت ملاقات بدی).
- مورد ششم، مورد با مزه آیه. فکر کن موقعیت الانت جوریه که دنبال مشتری هستی، اما موقعیتت بعد از ایجاد برند شخصی تبدیل میشه به موقعیتی که خودت انتخاب میکنی کی مشتریت باشه و کی مشتریت نباشه. فکر کن قبلاً از 10 نفر 100 میلیون درآمد داشتی، حالا از 3 نفر این درآمد رو داری. در واقع هرچی برند شخصیت بهتر باشه نرخ خودت میره بالا و از اون طرف تعداد مشتری هات رو میتونی کمتر کنی در عوض خیلی خدمات بهتر و بیشتری بهشون بدی.
- مورد هفتم مربوط به سود هست. من به دو تا دلیل میگم درآمدت خیلی بیشتر از وقتی میشه که برند شخصیت رو نساختی:
دلیل اول میشه مورد ششم. نرخ خودت رو نسبت به رقبات بالا میبری و اصطلاحاً دسترسی به خودت رو سختتر میکنی اما برعکس چیزی که فکر میکنی، این کار باعث افزایش درآمدته (دلیلش رو از مورد 6 دوباره بخون)
دلیل دوم هم اینه که میتونی آدمهایی رو پیدا کنی که بتونن هزینت رو پرداخت کنن. پس هم قیمت رو بالا بردی هم مشتری خاص خودت رو ایجاد کردی. آیا این کار خیانت به مشتریه؟ به جرات میتونم بگم داری بنفعش کار میکنی. یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه ما اونقدر پولدار نیستیم که جنس ارزون بخریم. این یعنی چی؟
یعنی قیمت خودت رو وقتی میبری بالا مجبوری کیفیت و خدماتت رو هم ببری بالا. دیگه مجبوری هر کاری کنی تا مشتریت ازت راضی باشه. طبیعتاً بیشتر آدمها هم حاضرن پول بیشتری پرداخت کنن اما خیالشون از بابت پولی که دادن و خدمتی که میگیرن راحت باشه.
- از دید مخاطبان و آدمهای اطرافت، خیلی خیلی بیشتر ارزشمند میشی. این حس فوق العاده آیه. وقتی ارزشمند میشی که پشتوانه داشته باشی. یعنی یه مسیری رو از ابتدا شروع کرده باشی. اون موقعست که داستانت جذاب میشه. شاید یه دلیلی که من داستان خودم رو اول این کتاب آوردم این بود که بدونی من یه شبه و یه روزه نیومدم تو این حوزه. تو هم اگر مسیر برند شخصیت رو دنبال کنی، به راحتی صاحب داستان شخصی میشی (راجع به داستان برند صحبتها با هم داریم توی ادامه کتاب).
- این مورد، یکم تخصصیه و شاید واسه همه صادق نباشه. بسته به کاری که دوست داری واردش بشی، دسترسیها توی حوزه تخصصیت راحتتر میشه. یکم راحتتر بگم. مثلاً ازت دعوت میشه توی یه کنفرانسی سخنرانی کنی. یا مثلاً یه همایشی برگزار میشه که همه آدمهای مطرح حوزه کاریت هستن و از تو هم دعوت میکنن. این باعث همون ارتباطه میشه.
یا مثلاً از ژورنالهای مختلف ممکنه تماس بگیرن و مصاحبه یا حتی درخواست چاپ مقاله ازت داشته باشن. این مدل دسترسیهای تخصصی، خود به خود باعث این میشه که بدون هزینه، برندت رو به جلو حرکت بدی. در واقع اینجور بگم بهت که تا یه جایی ممکنه هزینه داشته باشه برات، اما از یه جایی به بعد هم درآمدت خیلی بیشتر میشه، هم اینکه دیگه برند شخصی تو، خودش حرکت خودش رو ادامه میده.
- مورد دهم واقعاً پاشنه آشیل آدمهاست، به خصوص تو شرایط اقتصادی فعلی. عمدتاً مشکل افراد به خصوص توی ایران اینه که روی یه کار تمرکز ندارن، همش دنبال کارهای مختلف هستن تا بتونن درآمد بیشتری رو کسب کنن اما غافل از این میشن که اگه کاری که عاشقش هستن رو (البته با رعایت نکات فنی که گفتم) برن سراغش و کل انرژیشون رو بذارن روی اون کار، از هر کاری تو دنیا واسشون بیشتر درآمد داره.
هر چقدر توی مسیر برندسازی شخصی بری جلوتر، این موضوع رو درک میکنی که چقدر فضای کار داری توی این حوزه و چون این فضا رو میبینی، مجبور میشی که انرژی و تمرکزت رو بذاری روی همون کار. پس یکی از دلایلی که باید برندشخصت رو بسازی اینه که کم کم بری به سمت تمرکز.
- دوستان عزیزی که تنبل هستند، بشدت برند شخصی بهشون توصیه میشه. از یه جایی به بعد دیگه برندت واست کار میکنه نه خودت. اگه الان 8 ساعت کار میکنی تا مثلاً به 5 میلیون درآمد برسی، بعد از ایجاد برند شخصیت، با 1 ساعت کار میتونی به این عدد برسی. پس بشدت واسه دوستانی که تنبل هستند این موضوع تجویز میشه. البته اینم بگم که اولش باید از تنبلی خلاص بشی چون اگه بخوای از همون اول تنبل باشی، همون 5 میلیون رو هم از دست میدی.
- توی هر کاری که بخوای وارد بشی (توصیه نمیکنم اما خب آدمیزاده و طمع همیشه باهاش هست) نسبت به شرایطی که برند شخصی نداشته باشی، جلوتری. یه مثال ساده بگم بهت. یه موضوعی توی جمعهایی که راجع به برندها داریم مطرح میکنم (البته به شوخی) و اونم اینه که اگه یه روزی محمدرضا گلزار خواست بوتیک هم بزنه، موفق میشه چون برند شخصی خودش رو ساخته. بنابر این با وجود عدم توصیه این کار، اگر یه زمانی تغییر شغل خواستی بدی، راحتتری.
- اگه علاقمند به حوزه کارمندی هم هستی، مطمئن باش که استخدام بسیار راحتتری خواهی داشت. اولاً که قراره متخصص بشی، ثانیاً قراره یسری کار انجام بدی که افراد توی اون حوزه بشناسنت پس طبیعتاً موقع استخدام نیاز به فشار بیش از حد نداری. خصوصاً که الان استخدامها در واقع قبل از مصاحبه انجام میشه. یعنی کارفرماها میرن و شناسنامه تو رو توی فضاهای مجازی و اینترنت رو رصد میکنن و طبیعتاً اگر خوب کار کرده باشی، اسم خوبی از خودت به جا گذاشتی.
- موارد بسیار زیادی وحود داره اما آخرین دلیلی که میتونم توی این متن بهت بگم اینه که وقتی این کتاب رو تهیه کردی، یعنی به این موضوع علاقمند هستی پس طبیعتاً خودت اهمیت این ماجرا رو درک کردی. امیدوارم مواردی هم که بهت گفتم عزمتو جزمتر کرده باشه.
بدون دیدگاه